خاطرات دانش آموز شهيد هادي رضايي نسب
دانش آموز شهيد هادي رضايي نسب “آره، احسنت ! لنگش كن!” ناگهان صداي كف و تشويق بچه ها بلند شد.پشت حريف به خاك رسيده يود. عمو دست هادي را گرفت و بلند كرد.يكي ديگر از رزمنده ها آمد جلورو به هادي كرد و گفت:”بارك ا…خوشم اومد چند سالته پسر!” _ “۱۶ سال” _ “پس خيلي … ادامه خواندن خاطرات دانش آموز شهيد هادي رضايي نسب
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.